کد مطلب:41793 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

غزوه حنین











1. در راه بازگشت از «غزوه» حنین با دره ای عظیم برخورد كردیم كه از سیلاب پر شده بود، عمق آب را سنجیدیم. معلوم شد چهارده برابر قامت انسان است. (از مشاهده این صحنه، اصحاب نگران شده) به آن حضرت گفتند:

«ای فرستاده ی خدا! دشمن در پشت سر ماست، و دره ی پر از آب پیش روی ما» همان طور كه اصحاب موسی علیه السلام آنگاه كه تحت تعقیب فرعونیان قرار گرفتند، گفتند: «اینك به دست سپاه فرعون هلاك خواهیم شد...».[1] .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیاده شد و به نیایش پرداخت و عرض كرد:

«بار خدایا! برای هر یك از پیامبرانت آیت و نشانه ای آشكار كردی، پس امروز جلوه ای از قدرت و توان خود را به من بنمایان».

سپس بر اسب سوار گردید و بر آب روان شد و فرمود: به نام خدا سوار شوید و همگان پیاده و سواره به دنبال من بیایید.

اصحاب چنان كردند و از آب گذشتند و پای كسی و سم چارپایی تر نگردید.

2. «عبد الله بن عبید» در غزوه ی حنین زخم برداشت و یك دست او قطع شد.

[صفحه 374]

پیامبر خدا دست بریده او را گرفت و سرجایش گذارد و بچسبانید. دستش سلامت گردید، طوری كه دست مقطوع از دست سالم، قابل تشخیص نبود.

3- و نیز در روز حنین، سنگی را در دست گرفت و آن سنگ در دستان مبارك او به تسبیح و ستایش حق پرداخت.

پس، رسول خدا به آن فرمود كه شكافته شود. سنگ سه قطعه شد و از هر قطعه آواز تسبیح به گوشمان رسید. شنیدیم كه هر پاره سنگ ذكری می گفت كه با ذكر دیگری تفاوت داشت.

4- غنایم و اموالی كه در جنگ حنین، به دست مسلمین افتاد؛ با نظارت و اشراف رسول خدا(ص) میان مردم تقسیم شد. در این میان مردی با قد كشیده و پشت خمیده،با پوستینی بر تن و آثار سجده در پیشانی، جلو آمد و سلام كرد، اما رعایت ادب ننمود و رسول خدا (ص) را در سلام خود مخصوص نگردانید. سپس به حالت اعتراض به آن حضرت گفت: من شاهد غنایم بودم. حضرت فرمود: چطور بود؟

گفت: به عدل و انصاف رفتار نكردی!!

حضرت از سخن او برآشفت و فرمود:

وای بر تو، اگر رفتار عادلانه از من سر نزند پس از چه كسی انتظار آن می رود؟!كسانی از میان مسلمین به پا خاستند تا پاسخ بیشرمی او را بدهند، اما رسول گرامی فرمود: رهایش كنید، بزودی كسانی گرد او جمع شوند كه همچون تیری كه از كمان پرتاب شود از دین بیرون خواهند شد. و خداوند پس از من آنها را به دست محبوبترین بندگانش به هلاكت خواهد رسانید.

1- قال علی (ع):... خرجنا معه الی حنین فاذا نحن بواد یشخب. فقدرناه فاذا هو اربع عشره قامه. فقالوا: یا رسول الله (ص)! العدو من ورائنا و الوادی امامنا كما قال اصحاب

[صفحه 375]

موسی: (انا لمدركون) فنزل رسول الله (ص) ثم قال: اللهم انك جعلت لكل مرسل دلاله فارنی قدرتك و ركب فعبرت الخیل لاتندی حوافرها و الابل لاتندی احفافها فرجهنا فكان فتحنا فتحا.[2] .

2-... و لقد جرح عبدالله بن عبید و بانت یده یوم حنین، فجا الی النبی فمسح علیه یده، فلم تكن تعرف من الید الاخری.[3] .

3-... اخذ یوم حنین حجرا فسمعنا للحجر تسبیحا و تقدیسا. ثم قال للحجر: انفلق. فانفلق ثلاث فلق نسمع لكل فلقه منها تسبیحا لایسمع للاخری.[4] .

4-... فقال: دعوه سیكون له اتباع یمرقون من الدین كما یمرق السهم من الرمیه،یقتلهم الله علی ید احت الخلق الیه من بعدی.[5] .

[صفحه 376]



صفحه 374، 375، 376.





    1. سوره ی شعراء (61:26).
    2. بحار، ج 10، ص 38 و ج 17، ص 285.
    3. احتجاج، ص 224.
    4. بحار، ج 17، ص 296و ج 10، ص 48.
    5. ارشاد، ج 1،ص 148.